(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
فهرست مطالب
چکیده . 8
فصل اول / کلیات / پژوهش 9
مقدمه 10
بیان مسأله 12
اهمیت و ضرورت پژوهش . 13
اهداف پژوهش . 15
فرضیه پژوهش 15
تعاریف عملیاتی 15
فصل دوم / ادبیات مربوط به تحقیق/ 16
مقدمه 17
هیجان و هوش هیجانی 17
رابطه هیجان با تفکر . 18
تاریخچه هوش هیجانی . 19
هوش هیجانی چیست؟. 20
نظریات مطرح شده در حوزه هوش هیجانی 24
تئوری هوش هیجانی گلمن . 25
تئوری هوش هیجانی از دیدگاه بار- اون 27
شناسایی حالت های هیجانی . 33
رضایت زناشویی . 35
بررسی علل نارضایتی از زندگی زناشویی 37
رضایت زناشویی و هوش هیجانی . 43
هوش عاطفی و نقش آن در تحکیم پیوند زناشویی 45
تحقیقات انجام شده در زمینه هوش هیجانی و رضایت زناشویی . 47
فصل سوم (طرح تحقیق) . 50
مقدمه 51
جامعه پژوهش . 51
نمونه آماری . 51
ابزار پژوهش 52
روش تجزیه و تحلیل داده ها . 52
روایی و اعتبار آزمون هوش هیجانی . 52
پایایی و اعتبار آزمون در ایران . 53
روایی و اعتبار پرسشنامه رضایت زناشویی . 55
روایی و اعتبار پرسشنامه در ایران . 57
فصل چهارم (تجزیه و تحلیل توصیفی و استنباطی داده ها). 59
مقدمه 60
توصیف داده ها 61
بررسی و آزمون فرضیه ها . 65
فصل پنجم: (خلاصه و نتیجه گیری) . 67
بحث و نتیجه گیری . 68
خلاصه تحقیق . 69
پیشنهادهای پژوهش 69
محدودیت های پژوهش 70
فهرست منابع 71
فهرست جداول
جدول 4-1 توزیع فراوانی نمرات رضایت زناشویی . 61
جدول 4-2 شاخص های گرایش مرکزی و پراکندگی رضایت زناشویی 62
جدول 4-3 توزیع فراوانی نمرات هوش هیجانی . 63
جدول 4-4 شاخص های گرایش مرکزی و پراکندگی هوش هیجانی 64
جدول 4-5 ضریب همبستگی بین هوش هیجانی و رضایت زناشویی . 65
چکیده پایان نامه:
در این پژوهش با تأکید بر نقش هیجانها در زندگی انسان، اجزای هوش هیجانی و رابطه هیجان و تفکر اشاره شد. سپس توانایی های هوش هیجانی به عنوان راه حل بسیاری از معضلات اجتماعی، فرهنگی، آموزشی معرفی شده و در ادامه تاریخچه هوش هیجانی و زمینه های کاربردی متعدد آن در زندگی شخصی و اجتماعی افراد مورد بررسی قرار گرفت.
و با توجه به نقش مهم رضایت زناشویی بر سلامت های جسمانی افراد، به عوامل متعدد شناختی، وضعیت اقتصادی و عقیدتی که بر رضایت زناشویی موثرند اشاره شد و هدف این بود که بررسی کند آیا میان هوش هیجانی رضایت زناشویی رابطه ای وجود دارد؟ که با توجه به اطلاعات جمع آوری شده و تجزیه و تحلیل آماری مشخص شد که همبستگی مثبت و در حد پایین مشاهده شده است اما با توجه به سطح معناداری آزمون ضریب همبستگی محاسبه شده معنادار نبوده و فرضیه پژوهش مورد تأیید قرار نگرفته است.
فصل اول
موضوع پژوهش، کلیات پژوهش
مقدمه
بیان مسأله
اهمیت و ضرورت پژوهش
تعاریف عملیاتی
فصل اول
مقدمه:
روانشناسان درصدد شناسایی عواملی هستند که با استفاده از آنها بتوان افراد را در زندگی فردی و اجتماعی یاری داد. یکی از مباحث مورد توجه آنان، نقش هوش به عنوان عامل موفقیت انسان است که در این زمینه رویکردهای متفاوتی وجود دارد.
در گذشته، تمرکز اغلب روانشناسان، بر فرآیندهای شناختی و هوش عمومی بوده است. دیدگاه های سنتی هوشبهر تصوری محدود از استعدادهای انسان داشتند و برای هوش فرد، محدودیت قائل شده و آن را ارثی، نسبتاً ثابت و نیز قابل تغییر می دانستند. گذشت زمان و تجربههای علمی ثابت کرد که بسیاری از افراد که در نمرات پیشرفت تحصیلی و آزمون های هوش ربته بالایی را کسب می کنند، در فراز و نشیب های زندگی شخصی و اجتماعی و بحرانهای روزمره کفایت و شایستگی لازم را از خود نشان نداده و فاقد مهارتهای لازم هستند. در عمل، هوشبهر بالا تضمین کننده شخصیت اجتماعی، موفقیت و خشنودی در زندگی نیست.
هوارد گاردنردر سال 1983 ، با طرح نظریه هوش چند عاملی خود، از مفهوم هوشبهر به عنوان عاملی منفرد و تغییرناپذیر فراتر رفته و تصویر غنی تر و گسترده تری از هوش را ارائه نمود. او با مطرح کردن، هوشبهر درون فردی به عنوان کلیه خودشناسی و هوش بین فردی به معنای توانایی درک افراد دیگر، الگویی دقیق و واقعی برای استفاده ثمربخش در طول زندگی معرفی نمود.
گرچه در توصیف گاردنر از هوش فردی، شناخت احساسات مطرح شد، اما به نظر می رسید که هنوز به عواطف و هیجانات آن گونه که متناسب با نقش پیچیده آنها در زندگی انسان باشد، پرداخته نشده است.
جان مایر و پیتر سالووری در سال 1989، به این روال که چه چیزهایی موجب کسب موفقیت افراد در زندگی می شود. اصطلاح هوش هیجانی را مطرح نموده و برای اولین بار در مقالات آموزشی خود این گونه معرفی نمودند. هوش هیجانی توانایی است که امکان درک احساسات و هیجانهای خود و دیگران را به فرد می دهد تا با استفاده از این قابلیت بتواند تفکر و عملکرد خود را هدایت کند.
در سالهای اخیر اصطلاح هوش هیجانی گسترش فزاینده ای یافته، خصوصاً و زمینه کاربرد آن در تعلیم و تربیت زندگی شخصی، محیط کار و تجارب، پژوهشهایی انجام شده است.
پژوهش حاضر قصد دارد در رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی را مورد بررسی قرار دهد.
بیان مسأله
سالهاست روان شناسان درصدد هستند که به این سئوالها پاسخ بدهند که چرا برخی از مردم نسبت به برخی دیگر از بهداشت روانی بهتر برخوردارند که این سئوال به سئوال دیگری می انجامد که چرا برخی نسبت به برخی دیگر در زندگی موفق ترند؟ چه عواملی این تفاوت ها را رقم می زند؟ پاسخ به این سئوالها بر لزوم بررسی عواملی (مهارتهای هیجانی) که تصور می شود موفقیت فرد را تعیین می کند، دخالت دارد. به سرعت روشن شد که کلید تعیین و پیش بینی موفقیت و کامیابی تنها هوش شناختی نیست.
شواهد حاکی از آن است که زوجها در جامعه امروزی برای برقراری و حفظ ارتباط صمیمی و درک احساسات از جانب همسرشان به مشکلات فراگیر و متعددی دچارند. بدیهی است که کمبودهای موجود در کفایتهای عاطفی و هیجانی دو همسر در کنار عوامل متعدد دیگر از قبیل (عوامل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و.) اثرات نامطلوبی بر زندگی مشترک آنها می گذارد و به طور منطقی هر چه نارضایتی از زندگی مشترک بیشتر باشد. احتمال ناسازگاری و جدایی افزایش می یابد. (گلمن 1998) این تحقیق به بررسی رابطه بین هوش هیجانی در رضایت زناشویی می پردازد.
ماهیت و ضرورت پژوهش:
در زندگی مشترک، غالباً به هنگام مواجهه با مشکلات، احساس ناکامی، تحقیر و. احساسات و هیجانات به جای عقل و منطق بر همسران غلبه می کند. لذا شناخت و هدایت هیجانات برای حفظ روابط زناشویی بسیار مهم است با توجه به پژوهشهای انجام شده در خصوص روابط همسران به نظر می رسد که مولفه های هوش هیجانی می توانند در رضایت زناشویی موثر باشند. «روابط صمیمانه زوجین نیاز به مهارتهای ارتباطی دارد از قبیل توجه افراد به مسائل از دید همسرانشان و توانایی درک همدلانه آنچه که همسرشان تجربه نموده است و همچنین حساس و آگاه بودن از نیازهای او، (گاتمن و همکاران، 1976).
بدیهی است که عوامل متعددی نیز می توانند در نارضایتی زناشویی دخالت کرده و آن را تشدید نماید. وقتی یک زوج در چرخه فزاینده انتقاد، قرار گرفتن در وضع دفاعی، خاموشی گزیدن و افکار منفی و پذیرش مکرر درماندگی هیجانی اسیر شوند، این چرخه به خودی خود منعکس کننده این واقعیت است که در توانایی خودآگاهی، خویشتن داری همدلی و تسکین دادن به خود و به یکدیگر اختلالی وجود دارد.(گلمن، 1995)
همسرانی که از خودآگاهی بالاتری برخوردارنند (خویشتن داری)و در نحوه ابزار احساسات و هیجانات خود نسبت به دیگران خصوصاً همسرشان تسلط دارند، مانع بروز بسیاری از برخوردها و سوء تفاهمات در روابط زناشویی خود می شوند.
اگرچه تأکید بر تأثیر هوش هیجانی در احساس رضایت زناشویی به معنای نادیده انگاشتن عوامل دیگری همچون مسائل بیولوژیک، اثرات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی نیست. اما برای سلامت ارتباطات عاطفی و هیجانی زوجها و سلامت روانی خانواده و مقابله با بسیاری از مشکلات اساسی خانواده اهمیت دار