گرایش مشاوره توانبخشی
عنوان:
مشخص کردن نحوه انعکاس معلولیت و تصویرسازی از افراد معلول در فیلمهای منتخب
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده درج نمی شود
تکه هایی از متن به عنوان نمونه :
چکیده
نمیتوان تاریخ مشخصی برای حضور افراد معلول در جامعه بشری ذکر کرد، چرا که به نظر میرسد این افراد همیشه در تاریخ حضور داشتهاند لیکن آنچه مشخص بوده است، این است که هرگاه سخنی هم از آنان به میان آمده نگرشی همراه با ترحم نیز با آن بوده است.
سینما، به عنوان یک منبع بزرگ اطلاعات در مورد معلولیت برای میلیونها نفراز بینندگان عمل می کند و نمایش و بازنمایی معلولیت نیز نقش اساسی در چگونگی موقعیت افراد معلول در جامعه و درک و آگاهی جامعه از معلولیت دارد.
در دهههای اخیر در سایه پیشرفت فرهنگ و علوم، افزایش آگاهیهای عمومی و تخصصی، انقلاب اطلاعات و ارتباطات و تلاشهای انجمنهای حامی افراد معلول شاهد تغییراتی در زمینه الگوهای نگرشی حاکم نسبت به مقوله معلولیت بودهایم. به طوری که امروزه برنامهها و اقدامهای مربوط به احقاق حقوق افراد معلول یکی از شاخصهای رشد فرهنگی و اجتماعی جوامع محسوب میشود و الگوی موجود کنونی تفاوت عمیق و اساسی با الگوهای پیشین کرده است.
از این رو، در تحقیق حاضر سعی بر این بوده است که منتخب آثار سینمایی مربوط به دو دهه گذشته ایران و خارج در رابطه با معلولیت، از نظر محتوایی مورد تحلیل قرار گرفته و میزان انطباق آن با الگوهای معلولیت و کلیشههای رایج در این حوزه بررسی شود.
نتایج حاکی از آن است که انعکاس معلولیت در فیلمهای ایرانی مورد تحلیل این پژوهش در حال عبور از الگوی فردی به الگوی اجتماعی معلولیت است ولی این امر تحقق کامل نیافته است. بازنمایی مبتنی بر کلیشه نیز، همچنان در این فیلمها به چشم میخورد. انعکاس معلولیت در فیلمهای خارجی مورد بررسی نیز انطباق زیادی با الگوی اجتماعی معلولیت داشته و میزان بازنمایی افراد معلول به صورت کلیشهای بسیار کم بوده است
1ـ 1ـ مقدمه
معلولیت با گستره بسیار وسیع خود؛ پیچیدگیهای فراوانی را به همراه دارد که در فرهنگهای مختلف به صورتهای گوناگون خود را نشان میدهد. زمان بسیار طولانی گذشته است تا تغییر باورها و نگرش ها نسبت به حقوق انسانی بشر پدیدار گشته و در این میان نگاهی نیز به حقوق افراد دارای معلولیت افکنده شده است. به نظر سیر تاریخی نگرش به معلولیت و برخورد با افراد معلول روند رو به رشد و تکاملی را داشته ولی همچنان کلیشههای گذشته رنگ و بوی خود را حفظ کرده و در میان برخی فرهنگها بهویژه جوامع در حال توسعه بیشتر به چشم میخورد.
رسانههای همگانی بدلیل تأثیر عمیق اجتماعی فرهنگی بهطور اعم و البته رسانه سینما به دلیل ابعاد فراگیرش به طور اخص، از ارزش ویژهای برخوردار است. سینما بهعنوان نخستین وسیله ارتباط جمعی که باعث شکلگیری مخاطبان توده شده است، به صورت ابزار تقویت و انتقال ارزشهای فرهنگی و اندیشهها شناخته شده است و جای تردیدی باقی نمیگذارد که چرا «مارشال مک لوهان» از سینما به عنوان رسانه گرم نام میبرد، چرا که پیام از طریق رسانه مانند آهن سرخی میماند که نقش خود را بر جای میگذارد و نیازی به تلاشهای ذهنی مخاطبان ندارد (مظفری، 1388).
در جامعه کنونی نیز، تقریباً هر کسی به سالنهای سینما میرود یا به تماشای فیلم در تلویزیون و سینمای خانگی میپردازد. برای خیلی از افرادی که تماس مستقیم با افراد دارای معلولیت ندارند، فیلم، بدون درنظر گرفتن صحت آن، بهعنوان یک منبع اصلی اطلاعات در زمینه ماهیت معلولیت محسوب میشود.
هنگامی که افراد معلول در کلاسهای درس عمومی و جامعه حضور پیدا میکنند و در تعامل روزانه با همسالان، معلمان و همسایگان قرار میگیرند با حداقل بخشی از دیدگاه های اجتماعی شکل گرفته از طریق رسانه مواجه می شوند .
در این عصر تکنولوژیک رسانهمحور که بیشتر تکیه بر تصاویر بصری است واقعگرایی از اهمیت بسیاری برخوردار است، به شدت مورد نیاز است که تصاویر شخصمحور مبتنی بر واقعیت و صحیحی از افراد معلولی که درگیر کارهای روزمره و زندگی هستند نمایش داده شود و در این میان فیلم ابزاری است که میتوان از آن برای ایجاد همدلی و درک متقابل در این زمینه بهره برد.
1ـ 2ـ بیان مسأله
حضور بیش از یک میلیارد فرد دارای معلولیت در جهان، که حدود 15 درصد افراد دنیا را تشکیل میدهند، موضوع معلولیت را به مسألهای مهم در جوامع انسانی تبدیل کرده است (UNenable, 2012) و اگر خانوادههای این قشر را نیز اضافه کنیم بیش از دو میلیارد نفر در جهان با معلولیت زندگی میکنند.
افزایش کمّی افراد معلول جهان در عصر حاضر به دلیل پیشرفتهای دانش پزشکی و بهبود کیفیت زندگی عامه و افزایش سن امید به زندگی، خصوصاً در جوامع توسعهیافته و همچنین وقوع جنگ جهانی دوم، باعث شده تا افراد معلول، خواسته و ناخواسته بیشتر از گذشته در معرض دید عمومی قرار بگیرند.
تلاشها و حتی مبارزات افراد معلول و نهادهای مدنی دوستدار و حامی این افراد، افکار عمومی را با این واقعیت، مواجه کرد که معلولیت دایمی و موقتی ـ نظیر ناتوانیهای جسمانی کهنسالان ـ در کمین هر انسانی است، یک سقوط از بلندی، تصادفی به هنگام رانندگی، ابتلا به یک بیماری صعبالعلاج، عدم رعایت دستورات بهداشتی، پزشکی و حتی عدم رعایت اصول آرگونومیکی در محیطهای کار و سکونت، عدم تغذیه صحیح در دوران بارداری و بعد از آن، برخی مسائل وراثتی و ژنتیکی و. همه میتواند علتی برای ابتلا به پدیده معلولیت باشد.
مطالعات تاریخی نیز حاکی از تلاش مستمر افراد دارای معلولیت برای دستیابی به فرصتهای برابر با دیگران است. اعمال و رفتاری همچون تبعیض، جداسازی، منزوی ساختن، و نیز حذف و ریشهکنی افراد دارای معلولیت جسمی، ذهنی، روانی و اجتماعی شکلدهنده فضایی از ظلم و نابرابری برای آنان بوده است. (کمالی، 1383)
از سویی نیز نگرش منفی نسبت به ناتوانی و معلولیت پدیدهای تاریخی بوده که در طول زمان تا حدی تحول و بهبود یافته است. سازمان ملل متحد، سازمانهای وابسته به آن و سازمانهای غیردولتی افراد معلول از سال 1980، تلاشی فزاینده را برای تغییر نگرش منفی نسبت به معلولیت آغاز کرده و ادامه دادهاند. (کمالی، 1386)
نامگذاری سال 1992ـ1983 با نام دهه افراد معلول در جهان از سوی سازمان ملل و ادامه آن در قارههای مختلف تا به حال (آسیا و اقیانوسیه 2002ـ1993 و تمدید آن برای یک دهه متوالی دیگر 2012ـ2003)، تصویب نخستین کنوانسیون هزاره سوم میلادی با عنوان «کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت»، در تاریخ 13 دسامبر 2006 میلادی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و مطرح شدن مفاهیمی چون مشارکت، دسترسی، توانمندسازی، مناسبسازی، عدم تبعیض، عادیسازی و برابرسازی فرصتها برای افراد معلول، همه و همه نشانگر اهمیت مسائل حقوقی، اجتماعی و فرهنگی است که افراد معلول با آن مواجه هستند (UN enable, 2012).
ماده 8 کنوانسیون حمایت از حقوق افراد معلول که در حیطه ارتقای آگاهی است؛ از دولتهای عضو خواسته اقدامات جدی و لازم را برای افزایش در این زمینه بهعمل آورند. یکی از بندهای این ماده خواستار تشویق تمام سازمانهای رسانهای برای به تصویر کشیدن افراد دارای ناتوانی به شکلی شده است که با اهداف این کنوانسیون همخوانی داشته باشد (پورنجف، 1386).
حرکتهای وسیع و گستردهای در کشورهای مختلف در راستای برچیدن تبعیض نسبت به حقوق افراد معلول و آموزش صحیح جامعه در برخورد و پذیرش صحیح معلولیت انجام پذیرفته است. از آن جمله میتوان به تلفیق کودکان معلول در مدارس عادی و برچیده شدن مدارس استثنایی، چاپ کتب برای کودکان با درج عکسهایی از افراد و کودکان معلول به منظور عادیسازی معلولیت، ساخت اسباببازیهایی که در آن رعایت حقوق افراد معلول آموزش داده میشود، ساخت فیلمهایی که به صورت غیرمستقیم و در پیام بین متن مسائلی را در این رابطه به منظور فرهنگسازی ارائه میدهد، مناسبسازی معابر، وسایل نقلیه و اماکن بهمنظور دسترسی برابر افراد معلول همچون دیگر افراد و. اشاره کرد.
با وجود تمامی این تلاشها، هنوز هم در تمامی کشورهای جهان، بر سر راه افراد دارای معلولیت که بهمنظور کسب آزادی و حقوق انسانی خود، همچنین مشارکت کامل در فعالیتهای جامعه می کوشند، موانعی وجود دارد. این افراد، با تحقیر و جلوگیری از دستیابی به جایگاه حقیقی خود در جامعه با برچسب زنیهای گوناگون قربانی شدهاند (کمالی، 1383).
برچسب «معلول»، با برخی باورها و پنداشتهای موجود در پس آن که مبتنی بر موهومات و اسطوره های منفی گذشته است، راه را بر بسیاری از فعالیتهای فرد دارای معلولیتی که خود را در جرگه افراد سالم جامعه میداند و به زندگی عادی ـ همراه با پارهای انطباقها یا مناسبسازیهای منطقی ـ در میان اجتماع ادامه میدهد، میبندد و او را با دشواریهایی روبهرو میکند که ابتداییترین آنها، نادیده گرفته شدن و دور ماندن از دیگران است. جوامع مختلف نیز بر همین اساس و با توجه به باورها، نگرشها و اعتقادات فرهنگی خود ـ هرچند متحجرانه ـ روابط خود را با او تنظیم میکنند (کمالی، 1383).
رسانه نیز به عنوان پدیدهای غیرقابل انکار در زندگی بشر امروز، طی همین سالها، بارزترین جلوه برخورد مردم با پدیده معلولیت بوده است. مطالعات نشان میدهد کلیشههای منفی، اصلیترین عنصر در نمایش معلولیت در رسانهها بودهاند. تصویر افراد دارای معلولیت در رسانهها، اغلب با کلیشههایی همچون افراد قابل ترحم، قربانی خشونت، شریر و شیطانی، مرموز و بیگانه، دارای قدرت ماورایی، سرگرمکننده و خندهآور، دشمن خویش، باری بر جامعه و فاقد قدرت مشارکت اجتماعی همراه بوده است ( کمالی، 1386).
نگرشهای منفی، واپسگرا و باقیمانده از قرون گذشته رفتهرفته از طریق رسانهها جای خود را در فرهنگ دنیای جدید باز کرده و رسانهها به شکل تابلویی گسترده برای انتقال این مفاهیم عمل کردهاند. بازتولید این مفاهیم مقاومت آن را در برابر هرگونه تغییری افزایش داده و مفهومی ذاتی در فرهنگ پیدا کردهاند. در این میان، انسانها نیز در مسیر یادگیری و اجتماعی شدن در خصوص معلولیت، به صورت مستقیم و غیرمستقیم آموزش میبینند و نقش رسانه بهویژه سینما و تلوزیون به عنوان ابزارهای فرهنگساز در این آموزش و ارائه اطلاعات انکارناپذیر است.
دغدغه فرهنگسازی و اصلاح نگرش افراد غیرمعلول نسبت به معلولیت در نویسنده، پس از سانحه تصادف و آسیب نخاعی و تجربه معلولیت در سن 21 سالگی آغاز شد. طی 6 سال فعالیت در انجمن غیردولتی به نام باور (انجمن برتر کشور در سال 86 و 89) بهعنوان مسئول رسانهای این انجمن و تلاش در راستای فرهنگسازی در زمینه نگرش به معلولیت، برداشت و دریافت نویسنده اینگونه بوده است که نمایش غیرواقعی از افراد معلول در رسانههای ایران بهویژه در برنامههای تلویزیونی و فیلمها صورت گرفته است. چنین بازنمایی غیرواقعی در مهمترین ابزار فرهنگساز (تلویزیون و سینما) الگوی نادرستی در زمینه پذیرش و نگرش به افراد معلول ایجاد میکند که این مسأله خود متعاقباً ایزوله شدن این افراد در خانهها، تبعیض، عدم مشارکت و محروم شدن از حقوق حقه آنان را موجب میشود.
از این رو در این تحقیق تلاش شده است که نحوه انعکاس معلولیت در آثار سینمایی بر مبنای الگوهای معلولیت بررسی شود و سوالات نویسنده در این حوزه مورد مطالعه قرار گیرد.
با توجه به این مسأله که عنوان شعار سازمان ملل در روز جهانی افراد دارای معلولیت سال 2004 « بدون ما ،برای ما،هرگز!» بوده و باید به این امر اشاره کرد که پیشتر نیز این شعار، به مدت 2 دهه، پیام مبارزانی حامیان و طرفداران حقوق افراد معلول در سراسر دنیا بوده است و نشانگر خواسته افراد معلول برای داشتن نقش بیشتر در اجتماعشان میباشد ((Jaeger&Bowman, 2005. محقق این پژوهش نیز دارای معلولیت است و میتواند انعکاس معلولیت در آثارسینمایی را از دیدگاه و نقطه نظر فردی که تجربه معلولیت را داشته مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهد.
1ـ 3ـ اهمیت و ضرورت
یکسوم از حدود 200 کشور جهان، قوانین ضدتبعیض در حوزهی معلولیت وضع کردهاند
(United Nations Department of Public information, 2008). کشورمان، ایران نیز در میان کشورهایی قرار دارد که مجلس آن قانونی برای رعایت حقوق افراد معلول به تصویب رسانده است (قانون جامع حمایت از حقوق افراد معلول مصوب مجلس شورای اسلامی، 1383). به نظر میرسد که همچنان احترام به حقوق این افراد به جای ترحم، رعایت منزلت و کرامت انسانی آنان، برچیدن موانع مشارکت و مناسبسازی معابر وساختمانها، پذیرش توانمندی آنان، حق استخدام، اشتغال و. نادیده گرفته شده است و در این میان، پیوستن ایران به کنوانسیون حمایت از حقوق افراد معلول در سال 86 نیز تأثیر عملی و تسریعی در این امر ایجاد نکرده است. به نظر نویسنده، مشکلات فرهنگی در نگرش به مقوله معلولیت و انباشت فرهنگی که در خود مؤلفههای الگوهای قدیمی معلولیت را حفظ کرده، عامل اساسی و اصلی در راه عدم احقاق حقوق افراد معلول و مسائل مبتلا به آنان است.
فرهنگ پدیدهای گروهی است، در حالی که افراد ممکن است بهوجود آورنده اندیشهها و رفتارها باشند به تنهایی فرهنگ را بهوجود نمیآورند. فرهنگ از تعامل افراد با دیگران بهوجود میآید و عملاً باور و یا رفتار یک فرد وقتی که حالت خارجی و هدفمند پیدا میکند بخشی از فرهنگ بهحساب میآید. تلویزیون شاید مثال خوبی برای خارجی کردن و هدفمند کردن باشد؛ چرا که خود را نماینده یک مفهوم هدفمند از ارتباط انسانی میداند و مفاهیم (به شکل تصویر یا کلمه) عرضه شده در صفحه آن از دیگر مظاهر هدفمند کردن است. تلویزیون بهعنوان یک واقعیت، دارای تأثیرات عاطفی و فیزیکی روی انسانها است (محسنی، 1386).
سینما و فیلم نیز از این قاعده مستثنا نیستند و قادرند باورها و رفتارها را به صورت هدفمند نمایش داده و آن را جزئی از فرهنگ کنند. انتخاب کلمات، تصاویر و پیامهایی که از سوی آنها ارسال میشود، ادراکات، نگرشها و رفتارها را تعیین میکنند و اهرم پرقدرتی در خارجی کردن نگرشها و باورهای افراد بهحساب میآیند. نگرشها وابسته به ارزشها و هر دو آنها مبتنی بر اندیشهها و اعتقاداتی هستند که از طریق مشاهده و تعمق در رفتارها بهوجود میآیند.
شاید نتوان قانونی برای تغییر نگرش، وضع کرد. اما میتوان تغییر رفتار را قانونمند کرد، به امید آنکه منجر به تغییر نگرش شود (حسینی، 1389).
نگرشها، عقاید و طرز تلقیهای غلط جامعه، مانع بزرگی برای افراد دارای معلولیت ایجاد میکنند و بازتولید این نگرشها بهویژه اگر مبتنی بر واقعیت نباشند تأثیر خردکنندهای در شکلگیری هویت و همچنین روابط صحیح میانفردی و اجتماعی این افراد خواهد داشت که مثال بارز عواقب چنین نگرشهایی، ایزوله شدن، افسردگی فرد دارای معلولیت و از سوی جامعه به اصطلاح عادی و غیرمعلول نیز تردشدگی و عدم پذیرش توانمندیها در کنار تفاوتهای موجود در افراد معلول است.[1]
راههای متنوعی برای به نمایش درآوردن معلولیت در رسانهها مورد استفاده قرار گرفته است. جنی موریس معتقد است «معلولیت، بیشتر احساسات افراد غیرمعلول و واکنشی است که آنها فراتر از خود معلولیت، در برابر آن نشان میدهند از این جهت معلولیت برای فرد غیرمعلول و نویسندهای که میخواهد از آن عبور کند غالب کنایی یا استعاری پیدا میکند و نویسندگان اغلب بر تبعیض، غفلت و ترسی که به طور عمومی نسبت به معلولیت وجود دارد، تکیه میکنند و میدانند که به تصویر کشیدن شخصیتی گوژپشت، بدون پا یا با یک زخم در صورت، به طور حتم احساسات خواننده یا مخاطب (بیننده) را برانگیخته خواهد کرد. هرچه معلولیت غالب استعاری بد و شرورانهتری به خود بگیرد و یا الغاگر احساسات ناخرسندانهتری باشد، کلیشههای فرهنگی بیش از پیش تأیید می شوند» (Morris, 1991).
بهنظر میرسد که بازنمایی معلولیت در رسانههای جمعی، در بیشتر کشورهای جهان، از الگوهای نسبتاً مشابهی پیروی میکند در دستورالعمل رسانهای که سازمان بینالمللی کار منتشر کرده است به این امر اشاره شده که «اگرچه برخی مستندات و برنامههای ویژه افراد معلول ساخته و پخش میشود با این وجود افراد معلول به ندرت به عنوان جزء و بخشی از برنامههای اصلی و متداول حضور و نقش دارند. زمانی که به تصویر کشیده میشوند غالباً برچسب زده شده، نمایش کلیشهای از آنان ارائه میشود، موضوعی برای ترحم و دلسوزی هستند و یا به عنوان موجودات مافوق بشری که سنبل استقامت و پایداری هستند، شناسانده می شوند.» (ILO, 2010)[2]
طبق آمار سازمان جهانی بهداشت، افراد معلول حدود 10% از جمعیت دنیا را رقم میزنند و به عنوان بزرگترین اقلیت دنیا، در معرض تبعیض، محرومیت از بهداشت و سلامت، آموزش، تحصیل و کسب حرفه و شغل هستند (نباتی، 1389).
تحقیقات مختلف نشان دادهاند رابطه معناداری بین تحریفهای رسانهای در مورد افراد دارای ناتوانی و فرآیند تبعیض نسبت به آنان وجود دارد ( کمالی، 1386).
با توجه به این مسأله که افراد دارای معلولیت و مدافعان حقوق معلولیت امروزه برآنند تا تصویرهای کلیشهای از معلولیت را که مرتبط با فرهنگ مسلط جامعه هستند، اصلاح و معلولیت را به عنوان جزیی عادی از زندگی روزمره مردم در رسانههای غالب تصویر کنند ضرورت تلاش رسانهها در انعکاس تصویری مبتنی بر واقعیت در جهت عادیسازی این امر بیش از پیش به چشم میخورد. بهویژه سریالها و فیلمهای سینمایی و تلویزیونی میتوانند با ارائه الگویی منسجم و متحد در انعکاس معلولیت گام مثبتی در جهت تلفیق، حضور اجتماعی افراد دارای معلولیت و رفع تبعیضهای اجتماعی باشند. هرچند تعامل فردی، مؤثرترین وسیله برای تجربه شخصی معلولیت است ولی وسایل ارتباط جمعی میتوانند ابزار مؤثری برای ایجاد فهم بیشتر و تغییر تدریجی و نتیجه بخش در طرز تلقی عمومی نسبت به افراد دارای معلولیت باشند و راه را برای احقاق حقوق این افراد از طریق فرهنگسازی صحیح بگشایند.
با توجه به این امر باید خاطر نشان کرد که میزان و نحوه بازنمایی معلولیت در رسانههای همگانی ایران، مستلزم انجام تحقیقات و مطالعات مداوم است ولی متاسفانه در مقایسه با تحقیقات و پروژههای انجام گرفته در کشورهای دیگر، فاصله و خلأ اساسی در مطالعات معلولیت[3] بهویژه در حوزه فرهنگی و اجتماعی در ایران به چشم میخورد و هنوز هیچ نهاد، انجمن، دانشگاه و مرکزی برای انجام امور تحقیقاتی مرتبط با معلولیت و رسانه در ایران وجود ندارد.
امید است که انجام پروژهها و تحقیقات کمّی و کیفی در این راستا بتواند مدیران رسانه، تهیهکنندگان و فیلمسازان را با الگوی صحیح بازنمایی معلولیت آشنا کرده و اطلاعات صحیحی را در اختیار مخاطبان قرار دهد تا متعاقب آن رفتارهای بنیادین مبتنی بر واقعیت به صورت غیرمستقیم با مشاهده این الگو حاصل آید.
1ـ 4ـ تعریف مفهومی و عملیاتی
تعریف مفهومی
افراد دارای معلولیت
اصطلاح اشخاص دارای معلولیت برای تمامی اشخاصی به کار میرود که دارای اختلال طولانیمدت فیزیکی، ذهنی یا حسی بوده در تعامل با موانع مختلف ممکن است از نظر مشارکت کامل و مؤثر بر اساس اصول مساوی با دیگران دچار تأخیر شوند. (Convention on the rights of the persons with disabilities, 2007)
الگوی معلولیت
الگوهای معلولیت ابزاری هستند برای تعریف اختلال و معلولیت این الگوها مبنایی را در اختیار جوامع و دولتها قرار میدهد تا بوسیله آن راهکارهایی برای شناسایی و رفع نیازهای افراد معلول اندیشیده شده و فراهم آید (MDRC, 2012) .
تعریف عملیاتی
معلولیت
معلولیتها به سه طبقه تقسیم میشوند: 1ـ جسمی ـ حرکتی، 2ـ حسی 3- ذهنی و روانی.
در این تحقیق فیلمهایی مورد بررسی قرار گرفتهاند که در آن نقش اصلی فیلم دارای معلولیت جسمی یا حسی است.
الگوهای معلولیت
در پژوهش حاضر مبنای تحلیل فیلمها دو الگوی فردی و اجتماعی طبق نظر مایکل الیور خواهد بود. الیور الگوهای دیگر همچون خیریهای پزشکی و اخلاقی را برآیندی از الگوی فردی درنظر گرفته و زیرمجموعه آن قرار میدهد در فصل دوم این تحقیق تعاریف کامل این دو الگو ارایه خواهد شد.
1ـ 5ـ اهداف تحقیق
هدف اصلی
مشخص کردن نحوه انعکاس معلولیت و تصویرسازی از افراد معلول در فیلمهای منتخب
اهداف فرعی
1ـ مشخص کردن انطباق فیلمهای منتخب با الگوهای معلولیت.
2ـ تعیین میزان و نحوه انطباق فیلمهای منتخب با الگوهای معلولیت.
3ـ تعیین میزان مولفههای انعکاسیافته از الگوهای معلولیت در فیلمهای منتخب.
4ـ تعیین کلیشههای معلولیتی که در فیلمهای منتخب نمایش داده شدهاند.
5ـ تعیین میزان و نحوه کلیشهسازی از معلولیت در فیلمهای منتخب.
هدف کاربردی
نتایج پژوهش حاضر میتواند در تدوین الگوی مناسب فیلمسازی در حوزه معلولیت به فیلمسازان و کارگردانان یاری رساند و به مسئولین، متولیان کشور و مدیران رسانه امکان دهد تا با بهرهگیری عمیق و دقیق، از نتایج این پژوهش در سیاستگذاری های بلندمدت رسانهای و آموزشی استفاده کنند و درصدد تهیه شیوهنامه بازنمایی معلولیت در رسانه که لزوم آن بسیار حائز اهمیت است برآیند.
1ـ 6ـ سوالات تحقیق
سوال اصلی
ـ انعکاس تصاویر افراد معلول و معلولیت در فیلمهای منتخب چگونه است؟
سوالات فرعی
1ـ فیلمهای منتخب منطبق بر کدام الگوی معلولیتی ساخته شدهاند؟
2ـ میزان انطباق فیلمهای منتخب با الگوهای معلولیت تا چه حد و چگونه است؟
3ـ کدام مؤلفههای الگوهای معلولیت بیشترین انعکاس را در هر یک از فیلمهای منتخب دارند؟