دانلود پایان نامه ارشد : بررسی مسیر مگنوسلولار مغز در افراد دارای ویژگیهای شخصیتی اسکیزوتایپال
دانلود پایان نامه رشته روانشناسی
گرایش : بالینی
عنوان : بررسی مسیر مگنوسلولار مغز در افراد دارای ویژگیهای شخصیتی اسکیزوتایپال
دانشگاه شیراز
واحد بین الملل
پایان نامهی کارشناسی ارشد در رشته ی روانشناسی بالینی
“بررسی مسیر مگنوسلولار مغز در افراد دارای ویژگیهای شخصیتی اسکیزوتایپال و مقایسه آن با افراد بهنجار”
استاد راهنما
دکتر محمد علی گودرزی
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
چکیده
امروزه اختلال شخصیت اسکیزوتایپال یکی از مهمترین اختلالات شخصیت است. نتایج این پژوهش نقص عصبی مگنوسولار که یکی از نقص های اساسی فیزیولوژیایی (نقص بینایی) است را در افراد دارای ویژگی های شخصیتی اسکیزوتیپی نشان داد.چون این اختلال یکی از اختلالات شخصیتی زمینه ساز اسکیزوفرنیا است برای درمان و تشخیص این بیماری موثر است. همچنین این پژوهش نقص اولیه را در بیماران اسکیزوفرنی تایید می کند. چون افراد دارای ویژگی های شخصیت اسکیزوتیپی دچار رفتارهای نابهنجاری می شوند که این رفتارها را می تواند ناشی از آسیب مکانیسم های مغز دانست. یکی از مکانیسم های مهم مغز دستگاه مگنوسلولار این افراد است. مسیر مگنوسلولار همان سیستم بینایی زیر قشری است که در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی معیوب می باشد. هدف اصلی این پژوهش بررسی نقص عصبی گذرگاه مگنوسلولار در افراد دارای ویژگی های شخصیتی اسکیزوتیپی با استفاده از دستگاه پریمتری هامفری است که تاکنون در این دسته از افراد به کار گرفته نشده است. این آزمون متناسب با ویژگی های عصبی خاص مگنوسلولار است و می تواند فرضیه نقص مسیر مگنوسلولار را در این افراد مورد بررسی قرار دهد.
بدین منظور 60 نفر به تفکیک 30 نفر، افراد دارای ویژگی های شخصیتی اسکیزوتیپی (20 زن و 10 مرد) از بستگان افراد مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی و 30 نفر فرد بهنجار (21 مرد و 9 زن) به وسیله دستگاه پریمتری هامفری مورد آزمون قرار گرفتند. میانگین سنی آزمودنی ها به طور کلی برابر 03/25 سال بود و آزمودنی ها در دامنه سنی 30-16 قرار داشتند. نتایج نشان داد که افراد دارای ویژگی های شخصیتی اسکیزوتیپی در هر دو چشم راست و چپ عملکرد بسیار ضعیف تری از گروه افراد بهنجار داشتند و برای هر دو چشم تفاوت بین دو گروه معنی دار بود. اما این نتایج به طور کلی نشان دهنده نقص گذرگاه عصبی مگنوسلولار در افراد دارای ویژگی های شخصیتی اسکیزوتیپی می باشد و فرضیه تحقیق را تائید می کند. از آن جا که این گذرگاه جزئی از سیستم عصبی مغز می باشد این یافته ها به طور کلی نشان دهنده نقایص عصبی در افراد دارای ویژگی های شخصیتی اسکیزوتیپی هستند. نقص مگنوسلولار را می توان عامل ایجاد کننده نقایص شناختی و توجهی در این افراد دانست.
کلید واژه:
اختلال شخصیت اسکیزوتایپال، مسیر مگنوسلولار، پریمتری هامفری، نقص میدان بینایی
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول : مقدمه
1-1-بیان مساله 9
1-2-ضرورت و اهمیت تحقیق. 10
1-3-اهداف تحقیق . 11
1-4-تعاریف متغیرها . 11
فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه تحقیقاتی
2-1- مقدمه 13
2-2- مبانی نظری و پیشینه تحقیقاتی 15
2-2-1- مسیر بینایی 21
2-2-2-گذرگاه بینایی مگنوسلولار و پارووسلولار 22
2-2-3- حساسیت تباین. 25
2-2-2-4-تصویربرداری مغز 26
2-2-5- پتانسیل فراخوانده دیداری 27
2-2-6- نقص های عصبی فیزیولوژیایی. 28
2-2- 7- بررسی نقص مگنوسلولار در اختلال اسکیزوفرنیا. 31
2-2-8- بررسی نقص مگنوسلولار در اختلال شخصیت اسکیزوتیپی. 33
2-2- 9-یافته های مخالف. 33
2-2-10- تکنولوژی بسامد دو برابر (FDT) 34
2-2-11- پریمتری 35
2-2-12- بررسی نقص مگنوسلولار در بیماری های مختلف
با استفاده تکنولوژی بسامد دو برابر (FDT). 36
عنوان صفحه
2-2-13- ماتریس هامفری 37
2-3- جمع بندی 41
2-4- فرضیه تحقیق 41
فصل سوم: روش شناسی پژوهش
3-1- مقدمه 43
3-2- جامعه آماری 43
3-3- نمونه آماری 43
3-4- روش نمونه گیری 44
3-5- ابزار پژوهش. 44
3-5-1 – دستگاه پریمتری ماتریس هامفری 44
3-5-2 – پرسشنامه شخصیت اسکیزوتایپال . 49
3-6- طرح تحقیق. 50
3-7 شیوه اجرا -. 50
3-8-روش تجزیه و تحلیل اطلاعات 51
فصل چهارم: یافته ها
4-1- مقدمه. 53
4-2- یافته های جمعیت شناختی. 53
4-3 – یافته های اصلی پژوهش 54
4-4- یافته های جانبی پژوهش 56
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
5-1- مقدمه 61
5-2- فرضیه تحقیق . 61
5-3- نتیجه گیری کلی 68
5-4- دلالت ضمنی 68
5-5- محدودیت ها . 69
5-6- پیشنهادات . 69
عنوان صفحه
فهرست منابع و مأخذ
منابع فارسی. 70
منابع انگلیسی 72
پیوست . 74
مقدمه
اختلال شخصیت[1]براساس تعریف کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM – IV – TR) عبارت است از تجارب ذهنی پایدار و رفتار خارج از معیارهای فرهنگی که به گونه ای انعطاف ناپذیر نافذ است، شروع آن در نوجوانی یا اوان جوانی است، در طول زمان ثابت است و به ناخشنودی و اختلال می انجامد. زمانی که صفات شخصیتی، انعطاف ناپذیر و ناسازگارانه باشد و اختلال کار کردی قابل ملاحظه یا ناراحتی ذهنی به وجود آورد تشخیص اختلال شخصیت گذاشته می شود. انحرافی که به صورت الگوی دیر پا و بادوام رفتار و تجارب درونی است و باید در زمینه های شناخت (روش های ادراک و تفسیر خود، دیگران و رویدادها)، عاطفه (دامنه، شدت، تغییر پذیری و تناسب پاسخ های هیجانی)، عملکرد بین فردی و کنترل تکانه باشد (کاپلان و سادوک، 2003 ، ص 495).
اختلالات شخصیت بسیار کم یاب هستند و در 5/0 درصد تا 5/2 درصد کل جمعیت آمریکا یافت می شود. یعنی در هر 100 هزار نفر 3 نفر نشانه های کافی برای تشخیص اختلال شخصیت از خود نشان می دهند (ویگ، 2007، ص22).
اختلالات شخصیت به سه دسته تقسیم می شوند:
دسته الف (A): اختلالات شخصیت پارانوئید[2]، اسکیزوئید و اسکیزو تایپال را شامل می شود. افراد مبتلا به این اختلالات اغلب غریب و نامتعارف به نظر می رسند (کاپلان و سادوک، 2003). این افراد، افرادی کناره گیر، دیر جوش، بی عاطفه و بدبین نیز می باشند (ویگ،2007، ص21).
دسته ب (B): اختلالات شخصیت ضد اجتماعی[3]، مرزی[4]، نمایشی[5] و خودشیفته[6]. افراد مبتلا به این اختلالات اغلب نمایشی، نامتعادل و هیجانی اند.
دسته ج ©: اختلال شخصیت مردم گریز[7]، وابسته[8]، وسواسی جبری و NOS. افراد مبتلا به این اختلالات اغلب مضطرب و هراسان به نظر میرسند.
اختلالات شخصیت را طبق SM–IV–TRD روی محور دوم رمز گذاری می کنند. یک دسته از این اختلالات، اختلال شخصیت اسکیزوتایپال است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال حتی در نظر افراد غیر متخصص هم بسیار عجیب و غریب می آیند. تفکر جادویی، عقاید منحصر به فرد، افکار انتساب به خود، خطاهای ادراکی3 و تحریف واقعیت از علائم این اختلال می باشد (کاپلان و سادوک، 2003، ص496).
این اختلال در قریب 3 درصد از جمعیت آمریکا پیدا می شود. این اختلال بیشتر در مردان شایع است تا زنان (ویگ، 2007، ص35).
در اختلال شخصیت اسکیزوتایپال تفکر و نحوه ارتباط برقرار کردن، مختل شده است. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال گرچه اختلال فکر واضحی ندارند، اما تکلمشان متمایز یا ویژه است، ممکن است معنایش را فقط خودشان بفهمند و گفته هایشان اغلب نیازمند تفسیر باشد. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال نیز مثل بیماران مبتلا به اسکیزفرنی ممکن است از احساسات خود با خبر نباشند. آن ها ممکن است افکاری خرافی داشته باشند یا مدعی غیب بینی باشند. آن ها روابط بین فردی مخدوشی دارند و ممکن است اعمال نامناسبی از آن ها سر بزند.
همچنین در اختلال شخصیت اسکیزوتایپال تفکر و رابطه کلامی مختل است. هر چند اختلال تفکر واضح وجود ندارد، کلام بیمار در مواردی محتاج تعبیر است، یا فقط برای خود او معنی دارد. افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی، مثل بیماران اسکیزوفرنیک ممکن است سر از احساس های خود در نیاورند. با وجود این، نسبت به احساسات دیگران به خصوص عواطف منفی مثل خشم، بسیار حساس هستند. ممکن است موهوم پرست باشند و ادعای نهان بینی داشته باشند. دنیای درونش ممکن است پر از انسان های خیالی ، ترس و خیال پردازی کودکانه باشد. ممکن است بپذیرند که اشتباهات حسی یا درشت بینی دارند، یا مردم برای آنها مانند آدمک های چوبی و بی روح می باشند.
چون افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی روابط بین فردی ضعیفی دارند و ممکن است به طور نامتناسب رفتار کنند، افرادی تنها هستند و اگر دوستانی هم داشته باشند تعداد آن ها معدود است. تحت استرس، شخصیت های اسکیزوتایپی ممکن است پسرفت پیدا کرده و علائم روانی پیدا کنند، ولی معمولاً مدت این علائم کوتاه است. در موارد شدید، افسردگی و عدم احساس لذت نیز ممکن است پیدا شود (کاپلان و سادوک، 2003، ص504).
این افراد، افکاری درباره دیگران دارند که رابطه آن ها را با دیگران دشوار می کند، آن ها تمایل دارند دنیا را تهدید آمیز و خطرناک در نظر بگیرند (ویگ، 2007، ص 24).
در گذشته، بسیاری از بیمارانی که به نظر می رسید مبتلا به اسکیزوفرنی باشند، در واقع دچار اختلال شخصیت اسکیزوتایپال بوده اند و امروزه این دیدگاه بالینی رایج است که اختلال شخصیت اسکیزوتایپال، شخصیت پیش مرضی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی است (کاپلان و سادوک، 2003، ص505).
انواعی از اختلالات شخصیتی ممکن است با بعضی از علائم اسکیزوفرنی تظاهر کنند؛ اختلالات شخصیت اسکیزوتایپی، اسکیزوئید و مرزی بیشترین میزان علائم مشابه را دارند، اما اختلالات شخصیتی، بر خلاف اسکیزوفرنی علائم خفیف و سابقه دوام در طول عمر بیمار دارند و تاریخ شروع آن ها مشخص نیست (همان منبع، ص38 ).
در بررسی عوامل ژنتیک اختلالات شخصیت و اختلال اسکیزوفرنی، اختلال شخصیتی گروه A (پارانوئید، اسکیزوئید و اسکیزو تایپی) در میان بستگان بیولوژیک بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی بیشتر دیده می شود. در سابقه خانوادگی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در مقایسه با گروه کنترل افراد بیشتری مبتلا به اختلال اسکیزوتایپی یافت می شود. بستگان بیولوژیک درجه اول بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی 10 بار بیشتر از جمعیت کلی در خطر ابتلا به این بیماری قرار دارند (محمدزاده، 1384,ص28).
اصطلاح اسکیزوتاکسیا اولین بار توسط میل[9] (1962) در توصیف آمادگی ژنتیکی پوشیده برای اسکیزوفرنیا عنوان شد. وضعیتی که خود را به عنوان نقص عصبی یکپارچه و ظریف که بسته به شرایط محیطی یا به اسکیزوتیپی (پیامد متوسط) می انجامد و یا اسکیزوفرنیا (پیامد شدید) نشان می دهد. آمادگی برای اسکیزوفرنیا (اسکیزوتاکسیا) با نقایصی در حیطه های مختلف شامل علائم منفی و نقایص عصب – روان شناختی حتی در غیاب روان پریشی یا نشانه های اولیه پیش روان پریشی همراه می باشد. به طور مفهومی، چنین نگاهی به اکسیزوتاکسیا آن را شبیه به اسکیزوتیپی منفی اختلال شخصیت اسکیزوتیپی بدون علائم مثبت تصور می کند. این مفهوم گسترده تر از اختلال شخصیت اسکیزوتیپی DSM – IV می باشد، چرا که خویشاوندان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا علائم اصلی اسکیزوتاکسیا را نشان می دهند، بدون این که ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت اسکیزوتیپی را داشته باشند (تسانگ و دیگران 2002 به نقل از محمدزاده، 1384,ص28).
شواهد سه خط تحقیقی روایی اسکیزوتاکسیا را تایید می کنند. اولاً شواهد ناشی از روایی همزمان حاکی از آن است که افراد اسکیزوتاکسیک در مقیاس های بالینی مختلف نسبت به غیر اسکیزوتاکسیک ها آسیب های بیشتری را نشان می دهند. ثانیاً افراد اسکیزوتاکسیک، در مصاحبه های ساختار یافته اسکیزوتیپی در مقایسه با آزمودنی های غیر اسکیزوتاکسیک سطوح بالایی از علائم منفی اسکیزوتیپی را نشان می دهند، در حالی که از لحاظ علائم مثبت هیچ تفاوتی با آن ها ندارند و سوم این که افرادی که ملاک های از پیش تعیین شده برای اسکیزوتاکسیا (علائم منفی و نقایص عصب – روان شناختی) را دارا هستند، در درمان با دوز پایین ریسپریدون (2-25/0 میلی گرم) پاسخ درمانی مثبتی نشان می دهد (محمدزاده، 1384,ص28).
علائم روان پزشکی و نقص های عصب – روان شناختی دو یافته مهم در خویشاوندان درجه اول (غیر اسکیزوتیپی) بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا می باشند (محمدزاده، 1384,ص28).
الگوهای روان پزشکی در این خویشاوندان اغلب شبیه همان علائم منفی هستند که در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا مشاهد شده است؛ البته در شکل خفیف آن. در مقابل، علائم مثبت در خویشاوندان بیولوژیکی در مقایسه با آنهایی که مبتلا به [10]SPD و اسکیزوفرنیا هستند، کمتر مشخص می باشد. نقص در توانایی های عصب – روان شناختی در خویشاوندان، در محدوده های شناختی چندگانه شامل حافظه کلامی بلند مدت، توجه، حافظه فعال و کنش های اجرایی اتفاق می افتند (فاراوان و دیگران ، 1995، کریمن و همکاران، 1994)، که از لحاظ کیفی به نقص هایی که دربیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا و SPD مشاهده شده است، شبیه می باشند (کریمن و دیگران ، 1994). ناهنجاری های مغزی بعد دیگری هستند که این خویشاوندان را از گروه کنترل متمایز می کنند. به عنوان مثال، این افراد در چندین ناحیه مغزی از جمله هیپوکامپ چپ، دارای حجم مغزی کمتری می باشند. این نقایص روان پزشکی و عصب روان شناختی در بخش مهمی از خویشاوندان درجه اول بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا وجود دارد. برای مثال، در یک مطالعه خانوادگی، نقایص عصب – روان شناختی یا علائم منفی در 50-20 درصد خویشاوندان غیر روان پریش مشاهده شده است (فاراوان و همکاران، 1995، به نقل از محمدزاده، 1384,ص29).
علاوه بر این، این دو اختلال از لحاظ ژنتیکی مشابهت های زیادی با هم دارند. اختلال شخصیت اسکیزوتایپال با اختلال اسکیزوفرنی دارای آسیب پذیرهای مشترکی به شرح زیر است:
اختلال شخصیت اسکیزوتایپال (SPD) به طور فراوان در خویشاوندان بیماران اسکیزوفرنیک دیده می شود و هم چنین در بعضی افراد SPD خود علامتی برای شروع اسکیزوفرنی است (والفرد و استراب، 1998). شواهدی در تایید این بحث وجود دارد. نخست این که یافته های ناشی از بررسی های ژنتیکی اسکیزوفرنیا امروزه مشخص کرده است که آن چه که به ارث می رسد، شکل تدریجی دارد که به صورت چند ژنی، صفات استعداد روان پریشی را تعیین می کند. لذا این صفات در شکل نهفته اش در واریانس های شخصیتی و شناختی افرادی که به لحاظ بالینی بهنجار هستند، وجود دارد. براساس نظریه ژنتیکی، این صفات به صورت تدریجی در افرادی که خود به لحاظ روان پزشکی سالم هستند، ولی جزء خویشاوندان خونی بیماران اسکیزوفرنیایی محسوب می شوند، بروز خواهند کرد. در واقع، گزارش شده است که ویژگی های شناختی، خلق و خویی و روان فیزیولوژیایی خویشاوندان بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا، به لحاظ کارکردی مشابه بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا می باشد (کلاریج و بروکز، 1984، به نقل از محمدزاده، 1384,ص30).
یکی از معروف ترین این تحقیقات، تحقیقی است که در دانمارک توسط مندیک [11]و شولسینگر[12] (1973؛ به نقل از کلاریج و بروکز، 1984) انجام گرفته است. آن ها گزارش کرده اند که فرزندان مادران مبتلا به اسکیزوفرنیا الگوهای پاسخی روان فیزیولوژیایی خاصی را نشان می دهند. بررسی های پیگیری نشان داد که احتمال بروز روان پریشی واقعی در این کودکان خیلی بالاست.
این حقیقت که بعضی از افراد بهنجار تنها به خاطر داشتن صفات شخصیتی اسکیزوفرنیک بالا، نیمرخ روان فیزیولوژیایی مشابه بیماران اسکیزوفرنیایی نشان می دهند، بیانگر ابعادی بودن صفات روانپریشی می باشد.
هم چنین ویژگیهایی که نشان دهنده تحریک و معاشرتی بودن افراد است در بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی وجود دارند، این افراد اغلب صفات تکانشی دارند که سطح تستوسترون بالایی دارند. سطح منوآمین اکسیداز (MAO) در شخصیت اسکیزوتایپی کم است و این عامل می تواند توجیه کننده کمبود فعالیت های اجتماعی این افراد باشد (لیورو ، 1984، به نقل از کالات، 2005، ص220).
مطالعات اخیر با استفاده از تصویربرداری امواج مغناطیسی [13](MRI)، نشان می دهد پردازش اطلاعات در افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال شبیه افراد مبتلا به اسکیزوفرنیا می باشد (ویگ، 2007، ص36).
مطالعات تصویر برداری نیز کاهش ماده خاکستری و افزایش حجم مایع مغزی نخاعی در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا را نشان داده است. برای مشخص کردن ابعاد عصب کالبد شناختی پیوستگی اسکیزوفرنیا و اسکیزوتیپی، تحقیقات با استفاده از تصویر برداری رزونانس مغناطیسی (MRI) بیانگر آن هستند که بیماران اسکیزوفرنیک و همشیرهای غیر روان پریش آن ها در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری در حجم ماده های خاکستری لوب های پیشانی و گیجگاهی و نیز افزایش معنی داری در حجم مایع مغزی نخاعی نشان می دهند (کانن[14] و دیگران،2002، به نقل از محمدزاده، 1384,ص33).
با انجام تحقیقات متعددی پیشنهاد شده است که مکانیزمی که به وسیله آن تحول مغز در اسکیزوفرنیا مختل می شود را از بعد کالبد شناختی می توان در چگونگی نامتقارنی و نیز جانبی شدن مغز جستجو کرد (کرو[15] و دیگران، 1989؛ آنت[16]، 1997، دی لیس[17] ، 1997، گروزیلر[18]، 1999، گور[19]، 1999، به نقل از خسروانی،1389، ص40).
دانلود پایان نامه ارشد : اثربخشی گروه درمانی با رویکرد «شناختی-رفتاری» و «روان نمایشگری»
دانلود پایان نامه رشته روانشناسی
گرایش : بالینی
عنوان : اثربخشی گروه درمانی با رویکرد «شناختی-رفتاری» و «روان نمایشگری»
دانشگاه شیراز
واحد بینالملل
دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی
پایان نامه ی کارشناسی ارشد در رشته روانشناسی بالینی
موضوع
اثربخشی گروه درمانی با رویکرد «شناختی-رفتاری» و «روان نمایشگری» بر نگرشهای ناکارآمد و خلق نوجوانان زندانی با نشانههای افسردگی.
استاد
جناب آقای دکتر نورالله محمدی
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
چکیده
روان نمایشگری یک روش درمان گروهی به شکل نمایش است که افراد از طریق بازی کردن حوادث گذشته در زمان حال، به بررسی هیجانات، اعمال و ارتباطات خود میپردازند. کانون توجه در سایکودراما تعاملات و مواجههی شخصی افراد، تمرکز بر اینجا و اکنون، خودجوشی، خلاقیت، ابراز کامل احساسات و آزمایش واقعیت است.
این روش درمانی بر اساس پیشینه پژوهش کاربردهای زیادی در روانشناسی دارد.
هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه اثربخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری و روان نمایشگری بر نگرشهای ناکارآمد و خلق نوجوانان زندانی با نشانههای افسردگی بود. جامعه آماری نوجوانان پسر بزهکار مستقر در کانون اصلاح و تربیت شیراز بودند که از بین آنها 60 نفر بصورت تصادفی انتخاب گردیدند و به همین شیوه در سه گروه (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) جایگزین شدند.
ابزارها شامل 1- مقیاس افسردگی کودکان کواکس (ICDI) 2- پرسشنامه نگرشهای ناکارآمد (DAS) بود، که بصورت پیش آزمون و پس آزمون برای هر سه گروه اجرا گردید.
نتایج نشان داد که روش روان نمایشگری تأثیر مطلوبتری نسبت به روش شناختی- رفتاری بر افسردگی و نگرشهای ناکارآمد نوجوانان زندانی دارد.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول: طرح مسأله
1- طرح مسأله—– 1
1-1- مقدمه——- 1
1-2- بیان مسأله— 5
1-3- ضرورت و اهمیت تحقیق——– 7
1-4- اهداف تحقیق- 8
1-5- تعریف مفهومی و عملیاتی متغییرها بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد————- 8
1-5-1- تعریف مفهومی افسردگی—– 8
1-5-2- تعریف عملیاتی افسردگی —- 9
1-5-3- تعریف مفهومی نگرشهای ناکارآمدبلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد———— 9
1-5-4- تعریف عملیاتی نگرشهای ناکارآمدبلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد———— 9
1-5-5- تعریف مفهومی درمان شناختی- رفتاریبلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد——– 9
1-5-6- تعریف عملیاتی شناختی – رفتاری بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد———— 10
1-5-7- تعریف مفهومی روان نمایشگری بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد————– 10
1-5-8- تعریف عملیاتی روان نمایشگریبلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد————— 11
فصل دوّم: مبانی نظری و پیشینه تحقیقاتی
2- مبانی نظری تحقیق————– 13
2-1- الگوی زیستی افسردگی——— 13
2-2- الگوی روان پویشی افسردگی—– 14
2-3- درمان روان پویشی افسردگی—– 15
2-4- الگوهای شناختی افسردگی —- 16
2-5- درمان شناختی—————- 17
2-6- الگوی درماندگی آموخته شده افسردگی استبلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد—— 18
2-7- رویکرد رفتار درمانی———— 18
2-8- رویکرد مراجع- محور———– 19
2-9- رویکرد گشتالت درمانی——— 19
2-10- رویکرد وجودی————– 19
2-11- رویکرد منطقی-عاطفی-رفتاری– 20
2-12- رویکرد تحلیل تبادلی———- 20
2-13- رویکرد شناختی————– 20
2-14- رویکرد جامع یا انتخابی——– 21
2-15- رویکرد سایکودراما یا روان نمایشگریبلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد———— 21
2-16- تحقیقات انجام شده در رابطه با موضوع پژوهشبلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد— 22
2-16-1- تحقیقات خارج از کشور—– 22
2-16-2- تحقیقات داخلی کشور—— 29
2-17- فرضیهها—- 48
فصل سوّم: فرآیند روش شناختی
3- فرآیند روش شناختی————- 50
3-1- مقدمه —– 50
3-2- جامعه آماری روش نمونه گیری — 50
3-3- ویژگیهای نمونه ————— 51
3-4- ابزارهای گردآوری اطلاعات و اعتبار و پایایی بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد——- 51
3-5- اعتبار و پایائی مقیاس افسردگی کودکان (CDI)بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد— 51
3-6- اعتبار پایائی پرسشنامه نگرشهای ناکارآمد(DAS)بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد- 53
3-7- روش اجرای تحقیق ———– 54
3-8- روش تجزیه و تجلیل دادهها—– 58
فصل چهارم: یافتههای پژوهش
4- یافته های پژوهش—————- 60
1-4- مقدمه——- 60
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
5- بحث و نتیجه گیری————— 73
1-5- یافته های پژوهش————- 73
2-5- پیشنهادات— 78
2-5-1- پیشنهادات مبتنی بر نتایج تحقیقبلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد————- 78
2-5-2- پیشنهاد به پژوهشگران بعدی– 78
3-5- محدودیت پژوهش———— 79
منابع فارسی —— 81
منابع انگلیسی—— 89
– مقدمه
افسردگی مرضی[1]، به قدری شایع است که سرماخوردگی روانپزشکی، لقب گرفته است. (سلیگمن، 1975، به نقل از هاوتون، سالکوس و کلارک[2] 1942) در هر مقطع معینی اززمان، 20-15 درصد بزرگسالان، در سطح قابل توجهی، از نشانههای افسردگی، رنج میبرند. حداقل، 12 درصد به میزانی از افسردگی که آنها را در
مرحلهای از زندگی، به سمت درمان بکشاند، مبتلا هستند و حدس زده میشود که حدود 75 درصد موارد بستری در بیمارستانهای روانی را موارد افسردگی تشکیل میدهند. به دلایلی که هنوز روشن نیست، در جوامع صنعتی غرب، افسردگی در بین زنان، تقریباً دو برابر این میزان در مردهاست (براون و هریس، 1978، به نقل از هاوتون و همکاران، 1942).
بنظر نمیرسد که فقط یک عامل بتواند وقوع افسردگی را تبیین کند، بلکه افسردگی از تعامل بین چندین عامل مختلف، حاصل میشود و شروع و سیر آن به متغیرهای مختلف زیستشناختی، سابقه بیماری، محیطی و روانی- اجتماع مربوط میشود. از میان این متغیرها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: اختلال در کارکرد
ناقلهای عصبی، سابقه افسردگی یا الکلیسم در خانواده، از دست دادن والدین در دوران کودکی و یا مورد بیتوجهی آنان قرار گرفتن، رویدادهای منفی اخیر در زندگی، داشتن همسر عیبجو یا متخاصم، فقدان حمایت اجتماعی مناسب و فقدان دراز مدت احساس ارزشمندی (هاوتون و همکاران، 1942).
محتوای تفکر افسرده ساز برحسب «مثلث شناختی» طبقهبندی شده است. این مثلث، شامل نگرش مخدوش و منفی نسبت به موارد زیر میشود:
1- خویشتن («به هیچ دردی نمیخورم»)؛
2- تجارب فعلی («هیچ یک از کارهایی که میکنم درست از آب درنمیآیند»)؛
3- آینده («هیچ وقت حالم بهتر نخواهد شد») (هاوتون و همکاران، 1942).
وقتی بیمار قادر شد که با مهارت، افکار خود آیند منفی خود را تشخیص دهد و با آنها چالش کند، کانون درمان به فرصتهای ناکارآمد زیرساخت آنها منتقل
میشود.این فرضها چند مشخصه قابل تمیز دارند:
1- واقعیت تجربه انسانی را منعکس نمیسازند.
2- انعطافناپذیر، بیش از حد تعمیم یافته و افراطی هستند و تغییرپذیری در شرایط مختلف، در آنها مورد توجه قرار نمیگیرد.
3- به جای آنکه رسیدن به هدف را آسانتر سازند، دشوارتر میگردانند.
4- در برابر تجارب معمولی نسبتاً مقاومند.
لام (1998) بیان میدارد که نگرشهای ناکارآمد[3] بعنوان یک عامل زمینهساز در شروع دورههای افسردگی بصورت مستقیم و یا بعنوان یک عامل آسیبپذیری[4] تحت شرایط فشارزای محیطی تلقی شده است.مطالعات با روش مقطعی نشان دادند که نگرشهای ناکارآمد با شیوع افسردگی ارتباط دارد. سطوح بالای نگرشهای ناکارآمد با دورههای طولانیتر حملات افسردگی و بازمانهای کوتاهتر بین دورههای عود همبستگی دارد (ابراهیمی، نشاطدوست، کلانتری، مولوی و اسداللهی، 1386).
نوجوانی با تغییرات فیزیکی بلوغ آغاز میگردد. نوسان هیجانی شدید و دشوار آغاز نوجوانی را گروه همتایان همان جنس میتوانند تعدیل را اداره کنند. ارتباط گروهی، واسطه روند هیجانی نفوذ- جدایی[5] از والدین میباشد و باعث افزایش تکامل احساس هویت میشود، زیرا تأثیر گروه در تکامل نوجوان مهم است.گروه یک درمان طبیعی و بدیهی و انتخابی برای نوجوان است (وینر[6]، 1997، به نقل از شکیبائی، تهراندوست، شهریور، آثاری، 1383).
در دو دهه گذشته افسردگی در کودکان و نوجوانان موضوع نظری و بالینی مورد توجهای بوده است. افسردگی در هر سنی قابل توجه است دانشمندان معتقدند که افسردگی حاد[7] در بین کودکان بسیار شایع است. حدود 2 درصد کودکان 12-6 ساله و 4 درصد نوجوانان به افسردگی مبتلا هستند. کودکانی که مبتلا به افسردگی عمده هستند بیشتر احتمال دارد که تاریخچه خانوادگی افسردگی را داشته باشند، همچنین نوجوانانی باافسردگی احتمالاً تاریخچه خانوادگی افسردگی را دارند با این وجود، عوامل خطرساز برای گسترش افسردگی در این دوره عبارتند از: فشارروانی و کشیدن سیگار، بیماریهای مزمن مانند دیابتها، سوءاستفاده یا نادیده انگاشتن و دیگر ضربهها، مانند بلایای طبیعی (لوینسون[8] و همکاران، 1998، به نقل از رجبی، 1382).
بیر ماهر (1989) بیان میدارد که اختلالات افسردگی در دوران کودکی و نوجوانی میتواند منجر به بیماری، مشکلات بین فردی و روانی- اجتماعی شود. همچنین این اختلال در نوجوانان میتواند خطر افزایش سوء مصرف مواد و رفتار خودکشی را افزایش دهد (رجبی، 1382).
با توجه به شیوع افسردگی که 75% موارد بستری را در بیمارستانهای روانی به خود اختصاص داده است. روان درمانی فردی نمیتواند پاسخگوی این مشکل باشد. از این رو کارشناسان این رویکرد کوشیدهاند که از گروه درمانی بجای روان درمانی فردی که از نظر هزینه وحدت درمان با صرفهتر است با عنوان گروه درمانی شناختی- رفتاری[9] سود جویند (هاوتون و همکاران، 1990، به نقل از نصرآبادی و همکاران 1382).
رویکرد روان نمایشگری[10] تقریباً با دیدی منحصر به فرد به افراد و مشکلات آنها مینگرد و همچنین روشهای بسیار بدیعی را برای درمان و بهبود این مشکلات پیشنهاد میکند این روش ترکیب فوقالعاده ماهرانهای از روانشناسی و هنر است که توسط مورنو[11] ابداع شد. مورنو عقیده دارد که گروه به خودی خوددرمان بخش است و استفاده از هنر ایفای نقش راه چاره جدیدی برای حل مشکلات روانی- اجتماعی است. از دید او مشکل یک شخص، ناتوانی در اجرای وظایف مربوط به یک نقش اجتماعی است و این رویکرد راهی برای تمرین نقشهای اجتماعی در بستری گروهی است (حسینی، 1390).
به نظر میرسد که تشکیل گروه درمانی برای نوجوانان نتیجه بخشتر است و در بین روشها رویکرد روان نمایشگری برای گروه نوجوانان شیوه بسیار با ارزش و کارآمدتری است، زیرا ضمن ایجاد فضایی امن، به وسیله فراهم کردن فرصت برای تعویض نقشها، به درک بهتر آنان از نحوه ارتباط در وقایع جاری و گذشته و دیدن جهان از دریچه چشم دیگران، کمک میکند ضمن اینکه به نوجوان فرصت بیرونریزی چیزهایی را میدهد که هرگز در جهان واقعی امکان یا اجازه آن برای او فراهم نمیشود. همچنین در سایکودراما، فرصت بهبود روابط بین فردی (حرفهای- مشخصی) از طریق بازی نقش و گفتگو درآینده و دستیابی به نتایج علمی و تجربی آن مهیا میگردد (حسینی، 1390).
کودکان زندانی غالباً کسانی هستند که در کانون خانوادهای نابسامان،
خانوادهای که از فروغ پرتو محبت، گرم و روشن نشده است، پا به عرصه وجود نهادهاند و یا احیاناً از کودکی بنا به عللی، مفهوم زندگی ثابت خانوادگی را درک نکردهاند و یا حداقل به جای محبت از ترحم دیگران برخوردار شدهاند و در نتیجه رشد عاطفی شخصیت آنان متوقف مانده است. این محرومین لطف و محبت، این قربانیان جهل و بیمهری خانواده و محیط، ناچار نیاز به خودنمایی و جلب توجه خود را از راههای دیگر که به زیان اجتماع است، ارضا میکنند. دختران زندانی چه بسا به فحشا تن درمیدهند، و به خاطر اطفاء عطش محبت خویش به سهولت فریب تملق و زبان بازی مردان هوسران را میخورند و پسران زندانی ممکن است به آسانی علیه قانون و اجتماع قدبرافراشته و دستهای خود را به جرم و جنایت بیالایند و به هر گونه دروغ و تقلب و دزدی و پستی تن بدهند و غالباً بدبین و کینهتوز نسبت به همه کس باشند (قرمز چشمه، 1384).
1-2- بیان مسأله
افسردگی یکی از شایع ترین مشکلات حیطه سلامت روان در جهان و علائم افسرده ساز، رایج ترین شکایت نوجوانان می باشد. میزان شیوع افسردگی در کودکان 4/0 تا 5/2 درصد و در نوجوانان 4 تا 8 درصد در آمریکا برآورد شده است و میزان شیوع آن در طی عمر برای نوجوانان سنین 15 تا 18 سال 4 درصد تخمین زده شده است (رجبی1382).
بی تردید از آنجائی که نوجوانان یکی از گروههای در معرض خطر جدی این اختلال میباشند لازم و ضروری است که از روشهایی علمی جهت بهبود علائم آنان استفاده نمود(رجبی1382).
افراد به منظور برطرف کردن نشانههای ویژه یا مشکلات روانی مانند افسردگی، مشکلات جنسی، اضطراب و اختلالهای روان تنی در گروه درمانی شرکت میکنند، در گروه درمانی عوامل ناهشیار و گذشته فرد در بازسازی جنبههای اصلی شخصیت مورد توجه قرار میگیرد بنابراین، طول مدت گروههای درمانی در مقایسه باروشهای دیگر به مراتب بیشتر است. هدف کلی گروه درمانی افزایش آگاهی افراد از خودشان و دیگران و کمک به آنها در جهت روشن ساختن تغییراتی است که در زندگی مایلاند بد آنها دست یابند و فراهم ساختن ابزارهای لازم برای انجام این تغییرات (کوری[12]، 1942).
در اجرای گروههای درمانی از روشهای مختلفی استفاده میشود؛ این روشها شامل موارد زیر هستند: فنون مربوط به ایجاد بازگشت به تجربههای گذشته، روشهای کار با پویههای ناهشیار، و شیوههایی برای کمک به اعضاء در جهت تجربه دوباره موقعیتهای آسیبزا بطوری که تخلیه هیجانی رخ دهد (کوری، 1942).
بلانتر[13]، (2000) بیان میدارد، رویکرد روان نمایشگری که از تصویرسازی ذهنی، تخلیل، اعمال بدنی و پویایی گروه استفاده میکند، ترکیبی از هنر، بازی، حساسیت عاطفی و تفکر صریح است که با تسهیل در رها کردن عواطف حبس شده، به افراد در کسب رفتارهای جدید و موثر و گشودن راههای نامکشوف، حل تعارض و همچنین شناخت قالب خویشتن کمک میکند (اسحاقی، 1389).
مورنو(2000) معتقد است که اگر مراجعه کننده بداند که بیرون ریختن افکار درونی و عواطف بیان نشده به هر شکلی که باشد بوسیله درمانگر تحمل خواهد شد او با رغبت آنها را به نمایش گذاشته و به آرامش دست خواهد یافت (به نقل از اسحاقی، 1389).
فتحی(1381) در مورد روان نمایشگری بیان میدارد که در این روش مراجع به جای آنکه در مورد تعارضات خویش سخن بگوید؛ به اجرای عملی آنها میپردازد به عبارت دیگر در این روش فرد با بازی در نقش خویشتن، بدون نمایشنامه و طرح قبلی و از طریق تخلیه هیجانی میتواند هیجانهای درونی خویش از قبیل خشم، ناراحتی و خوشحالی را از درون خود آزاد کرده و در جهت سلامت و ابرازگری هیجانی بیشتر حرکت کند، در جهت تحقق این اهداف، روان نمایشگری از ابزارها و فنون متعددی همچون: منهای یاور، کارگردان، صحنه، فن بدل، وارونگی، نقش، آینه، تکگویی، واقعیت بخشی و فنون دیگر استفاده میکند(اسحاقی، 1389).
یکی دیگر از شیوههای مؤثر مورد استفاده در درمان افسردگی روش درمان «شناختی – رفتاری[14]» است. این رویکرد شیوهای، کوتاه مدت و معطوف به حال است که شایستگیهای رفتاری وشناختی که بیمار برای عملکرد سازگارانه در دنیای درون فردی و بین فردیش نیاز دارد را، آموزش میدهد. تلاشی است بین درمانگر و بیمار، که به عنوان یک تیم همکار نگرانیهای بیمار را مورد خطاب قرار میدهد (هییم برگ، 2002، به نقل از تقوی، 1384).
از آنجائی که عوامل روانی اجتماعی بسیاری با سبب شناسی افسردگی نوجوانی در ارتباط هستند، نظریه های مختلفی همچون، درماندگی آموخته شده، سبک اسناد منفی، طرحواره های شناختی غلط، نقص در خودگردانی و افکار ناکارآمد که هر کدام بر عامل یا عوامل خاصی از تعیین کننده های مؤثر بر افیردگی تأکید دارند، نظریه شناختی – رفتاری در تلاش است تا با ارائه مدلی تلفیقی از رویکردهای فوق ابزاری سودمند طراحی نموده تا اینکه بتوان از آن جهت توانمند سازی شناختی – رفتاری نوجوانان و بکارگیری فعال آن، خود و محیطش را تغییر دهد. لذا در تحقیقات زیادی اثربخشی این شیوه در درمان افسردگی و بهبود افکار ناکارآمد نوجوانان اثبات شده است ( بندورا،1999، هارینگتون، 1999و لوینسون، 1990).
با توجه به اینکه افسردگی نوجوانان محصول شناختهای ناکارآمد و ایفای نقشهای غیرواقعی میباشد. لذا این تحقیق در پی این است که رویکرد شناختی- رفتاری و روان نمایشگری تا چه حد میتواند به کاهش افسردگی و افکار ناکارآمد آنها کمک کند.
بنابراین مسأله اصلی تحقیق حاضر این است که رویکرد شناختی-رفتاری و روان نمایشگری تا چه میزان روی افسردگی و افکار ناکارآمد نوجوانان زندانی تاثیر دارند؟
1-3- ضرورت و اهمیت تحقیق
بیتردید یکی از مهمترین علل حبس در نوجوانان زندانی ناکامی میباشد. شکست برای احراز هویت، امنیت، استقلال و محبت در نوجوان باعث بروز رفتار ضداجتماعی به عنوان کششی در جهت کاهش تنشهای انباشته میگردد.
در گروه درمانی با رویکرد رواننمایشگری میتوان از روشهای شناختی کمک جست و نگرش نوجوان نسبت به خود، زندگی و آینده را تغییر داد، تا از این طریق بتواند مسائل خود را تشخیص داده و راههای مبارزه با آن را پیدا کنند.هویت شناختی نوجوان سبب کسب تجارب، مقابله بهتر با مشکلات، افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس، تغییر نگرش نسبت به خود، جامعه و دیگران خواهد شد.
روشهای درمانی بسیار زیادی برای درمان و کاهش افسردگی مورد استفاده قرار گرفته است بنابراین تحقیق حاضر از این حیث که می تواند به موارد ذکر شده در زیر کمک کند، از ضرورتی بنیادی و اهمیت بسیار بالایی برخوردار است:
_ گسترش راهبردها و رویکردهای درمان گروهی برای نوجوانان، بویژه نوجوانان زندانی.
_ گسترش تحقیقات در خصوص بررسی اثربخشی رویکرد شناختی – رفتاری در درمان افسردگی نوجوانان.


